مادرك وسواسي است اما در محدوده مشخص، يعني اينكه فقط در منطقه دستشويي وسواس داره، مدام در حال پاشيدن جرم گير و اسيد و اسپري است و خواهرك به ياد دارد كه تا سالها از دستشويي بيرون مي اومد مادرك با سوال دمبت شستي؟ دستت شستي؟ او را حلوي جمع شرمنده اش مي كرد
و در مقابل شوخي هاي ما مي گفت: خوب چه اشكالي داره شما بعد از هربار دستشويي رفتن ، يه آب و جارويي هم بزنيد اونجارو؟ و ما همه با هم فرياد مي زديم: مامان؟ هربار؟
بابايي كه از شدت وسواس مادرك كلا دستشويي تو خونه را بي خيال شده و حتي زمستون سرما مي ره از دستشويي حياط استفاده مي كنه
همه اينارو گفتم كه بگم، يكي از دوقلوها رفته دستشويي ، توي قصري اش جيش كرده، محتويات را در توالت فرنگي ريخته، سيفون هم كشيده و قصري را هم در روشويي شسته و در حين عمليات همه جا را خيس كرده و مادرك با دهان باز شاهد اين صحنه هاي فجيع بوده و در پايان تنها تونسته بگه:خب من اگه عاشقت نبودم كه الان سكته كرده بودم
دوقل با شادماني گفته : چرا؟ ولي من حتي با حوله خشكش كردم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر