دوستم هر بار به بهانه سنگ كليه من و نياز بنده به مراقبت ، خانواده را مي پيچاند و به ملاقات هاي عاشقانه مي رود
بهش مي گم : بالاخره چي ؟ آخرش كه سنگ من دفع مي شه
مي گه : نه تو رو خدا نه طناب بزن نه ترب بخور
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر