۱۶ فروردین ۱۳۹۴

بر شما باد

در خانه شمال با مادرك دوران خوشي داريم، زير درخت انجير و رو به باغ پرتقال مي نشينيم و به صداي كلاغ زاغي ها و غازهاي همسايه گوش مي دهيم و چايي مي خوريم و من عبيد زاكاني مي خوانم و از خنده هاي او سرمست مي شوم شخصی خانه ای به کرایه گرفته بود. چوبهای سقف بسیار صدا می کرد. به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد. پاسخ داد که چوبهای سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است اما می ترسم که این ذکر منجر به سجده شود! 

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...