جواني تپل و قدبلند با مشكلاتي در راه رفتن و حرف زدن پرونده تمديد گواهينامه اش را به منشي جدي و عينكي داد
منشي پرسيد: تصادف كردي تازگي ها؟
-نه
-مادرزادي اينطوري؟
- نه سكته رد كردم
- پس چرا تو پرونده ات چيزي ننوشته؟
-مشكلي واسه گواهينامه نداشتم
منشي خيلي جدي از بالاي عينك نگاه كرد و گفت :حالا داري
پسر سر پايين انداخت و گفت: خوب مي شم
منشي : انشاله
مرد ميانسالي با خنده گفت : نگران نباش تا چند سال ديگه به فلجها هم گواهينامه مي دن
منشي با همان جديت تكرار كرد: انشاله
۲ نظر:
Fantastic!
از غريبي و عجيبي گذشته، زامبي شده ايم ..زامبي.
ارسال یک نظر