خواهرك پس از مدتها تفكر و تعمق تصميم گرفت كه در ارايشگاه گران قيمتي موهايش را چتري كند
زماني كه با چتري هايش از در وارد شد، بابايي بهش نگاه كرد و از مادرك پرسيد: اسم اون زنه تو قبرسون چي بود؟
مادرك با نگاه به خواهرك يادش اومد: زينت ديوونه
بابايي هم به خواهرك خيره شد و گفت: آره همين بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر