شنگول و سرحال بيدار شدم، هواي بهاري و عطر بهارنارنج و نسيم و فيلان
گفتم به مادرك زنگ بزنم حال دست شكسته را بپرسم، چنان از وضع جسمي و روحي اش حالمان گرفته شد كه جذابيت صبح به فنا رفت،
گفتم كوتاه نيام، تصميم گرفتم برم تا ميدون روستا پياده روي و از منظره گلهاي كاشته شده جلوي در خانه ها و باغهاي پرتقال لذت ببرم
چنان آفتاب پر حرارتي شد كه چشمم كور شد
گفتم نه نمي ذارم آفتاب شكستم بده، به سالن خنك آرايشگاهي پناه بردم و گفتم بر روي صندلي آن حالي به خودمان مي دهيم كه آرايشگر گويا قبلا در ساواك دوره ديده بود به قصد شكنجه موهايم را كند و مژه ام را نصف كرد و پوستم را زخم كرد و همه اينها را بسيار ملايم و طولاني و با آرامش انجام مي داد، چند بار خواستم از زير دستش فرار كنم كه نگذاشت و اين وسط يك موسيقي غم آوري گذاشته بود كه ميل به خودكشي را صد چندان مي كرد
از آرايشگاه فرار كردم و رفتم سوپري هر چيز خوشمزه اي كه حالم را بهتر كند خريدم و در پاي صندوق، كه ديدم خانم فروشنده با اون آرايشگره يك جا دوره ديده بودند، اون شكنجه جسمي بود اين روحي
نيم ساعت طول كشيد تا بتواند قيمتها را وارد كند و پيدا كند و حساب كند و اين وسط با گوشي و همسايه و شاگردش هم گفتگوهاي عميقي داشت
گفتم اين روز قمر در عقرب را زودتر به پايان برسانم و سريع زنگ زدم به اژانس كه مرا ببرد خانه تا مغزم نتركيده كه معلوم شد راننده آژانس هم از ايادي استكبار است و تا مرا پيدا كند سه بار تماس گرفت و آخر هم من با چهار تا كيسه خريد چند كوچه بالاتر رفتم تا مرا ببيند
بنده الان در منزل هستم و در و پنجره را بستم و روي صندلي منتظر نشستم كه صاعقه، زلزله يا يك نوع وباي خاص بر سر نازل شود
۲ نظر:
خیلی قشنگ ولی همش کنار. کیسه نایلونی از خونه ببرید برای خرید که کیسه نایلونی جدید دیگه نگیرین
ارسال یک نظر