۷ شهریور ۱۳۹۶

الان اين در ستايش نوستالژي بود يا قهوه اي كردم نوستالژي را

امروز رفته بودم به محله ای که اولین بار در انجا تدریس کردم. برای تجدید خاطره نرفته بودم کاری پیش آمده بود و من ناگهان متوجه شدم که این همان میدان است
انچه که حیرتزده ام کرد فقدان هر گونه احساسی نسبت به انجا بود. هیچ نوستالژی وجود نداشت . من کاملا در حال زندگی می کنم و گاهی اوقات در آینده اما گذشته برای من بدجوری گذشته است.
این احساس را هم زمانی که به دانشگاه های قدیمی ام سر می زنم دارم. انگار که نبوده، انگار که نیست . حالا هم هیچ سند و مدرکی برای اثبات اینکه در زمانی دوری دختری در این میدان زیر درختان منتظر اتوبوس می شده، ندارم
من الان هستم . خودم با تمام  افکار و درگیری های روزمره و ارزوهای اینده اما واقعا مهم نیست که چه بوده ام، چه کرده ام
انگار  حالا زمان نگاه کردن به عقب نیست  و هنوز باید ادامه داد
اصلا ایا نیازی به بازبینی جاده است؟
گمان می کنم تنها در قله، در انتهای راه 
تازه اگر فرصتی باشد برای چرخاندن سر و دیدن مسیری که پشت سر گذاشتی
و اگر هم فرصت نبود؟
گورباباش
بیشتر مشتاقم ببینم اون ور چه خبر است

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...