داشتم به دانشجويانم طرز كار با پاستل را ياد مي دادم. دانشجويان من معلماني هستند كه براي كمي اضافه حقوق مي خواهند يك فوق ديپلم بگيرند. زناني مهربان و دوست داشتني..گفت: واي استاد جلسه پيش ما انقدر صلوات فرستاديم! براي چي ؟
براي شما! واسه چي؟دفعه پيش كه داشتيد اب مركب ياد مي دادين اولش معلوم نبود اخرش چقدر قشنگ مي شه ..همهش مي ترسيدم خراب بشه شما خجالت بكشيد!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر