۶ خرداد ۱۳۸۵
روزنامه
صبح زود سوار مترو بودم که در انعکاس شیشه ان دستی را دیدم که در حال خواندن روزنامه بود. حیرت کردم و شاد شدم تا به حال زنی را در حال روزنامه خواندن در مترو ندیده بودم . چرخیدم تا چهره اش را ببینم و حیرتزده کسی را نیافتم دوباره به شیشه نگاه کردم دست و روزنامه بود اما در پشت سر من زن روزنامه خوانی نبود بار سوم متوجه شدم انچه که دیدم در ان طرف شیشه بود تراموار روبرو در ایستگاه بود و کوپه مردان بود و دستی مردانه در حال خواندن روزنامه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر