۱۹ آذر ۱۳۸۵
و این داستان ادامه دارد
شوهر دوستم سند خونه پدر دوستم را گرو گذاشته برای وام...حالا قسط های خونه عقب افتاده ورشکست هم کرده، معلوم شد که خونه را هم کرده به نام خودش..حالادوستم داره کار می کنه قسط خونه پدرشو بده و در تلاشه که خونه را دوباره به نام پدرش کند. شوهره اعتیاد شدید داره ،خونه که اجاره کرده بودن را تخلیه کردن و نتونسته دوباره خونه بگیره حالا دوستم خونه مادرشه، شوهره خونه مادر خودش، بچه هاشون هم خونه این و اون..پدر شوهره چند وقت پیش 26 میلیون داد دست پسره که همه در عرض یک سال نا پدید شد حالا هم اونا کاری به پسرشون ندارن و ....
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر