روز معلم جشن گرفته بودن تا به اساتيد سكه بدهند. استاد معارف پارسال زنشو آورده بود و سكه شو به عنوان قدرداني به اون داد و گويا خوشش آمده بود از اين نمايش و امسا ل پدرش را آورده بود و سكه را جلو جمع به او تقديم كرد ...مردم كف زدند اون جو گير شد و دراز به دراز افتاد روي زمين و كفش باباهه رو ماچ مي كرد و مردم بيشتر دست زدند و گريه كردند ... گفتم خوب شد پارسال جو گير نشد و اگرنه زنه رو جلوي ما واسه قدرداني....استغفراله
۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷
پاچه خواری
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۱ نظر:
تو واقعا معركه اي.. هاگ! هاگ! هاگ!
ارسال یک نظر