۱۴ آبان ۱۳۹۰

از کنار هم میگذریم

امروز فهمیدم پسر جوانی که درمیوه فروشی محلمان کار می کند و همیشه برای من بهترین میوه ها را جدا می کند لال است.

به تمام مکالمه های یکطرفه ای که با او داشتم فکر می کنم و لبخندمهربانش که پاسخ همه آنها بود

۴ نظر:

روزهای پروین گفت...

(-:

sherry گفت...

گیسو جان یک پیشنهاد برای غروب های جمعه ات دارم، هر هفته مثلا پنجشنبه یکی دوتا فیلم خوب تهیه کن و نیم ساعت یک ربع به رفتن خورشید خانم مونده سی دی ها رو بگذار و شروع کن به نگاه کردن اینجوری تا بیای به خودت بیای غروب تموم شده و احتمالا شب موقع خوابت رسیده.
شاد باشی خانم بلاگر دوست داشتنی

FOROUGH گفت...

:((((((((((((((

الا گفت...

گیسو
از کنار هم گذشتن همیشه معنی اش بی تفاوتی نیست. گاهی بخاطر دردی مشترکه که به کلمه نمیاد. و گاهی دست نگذاشتن دقیقا روی دردهاست.و گاهی هم به شکل تظاهرات " آه من چقدر خوشبختم". من خودم با لبخند و ساکت رد میشم.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...