۱ اردیبهشت ۱۳۹۱

کافی شاپ ایرانشهر

این بالکن با آن درختها و صندلی ها و چترها
مرا یاد چیزی می اندازد که نمی دانم چیست
کسی که نمی دانم کیست
جایی که نمی دانم کجاست
مانند زنی کهنسال که خاطره ای دوردست از ملاقاتی عاشقانه را از خاطر برده است و تنها
میز و نسیم و نور
یاد عشقی از یادرفته را در ذهن فرتوتش تداعی می کند

۳ نظر:

آزاده گفت...

یاد کافه بالکن دار‌های خیابون استقلال تو استانبول نمیندازه احیانا :))؟

سین جیم گفت...

چه خوب گفتی درباره ایرانشهر. ضمنا من همون سایه روشن سابقم. بعد از زندان شدم سین جیم بس که سین جیم شدم.

صفا گفت...

کا؟

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...