این بالکن با آن درختها و صندلی ها و چترها
مرا یاد چیزی می اندازد که نمی دانم چیست
کسی که نمی دانم کیست
جایی که نمی دانم کجاست
مانند زنی کهنسال که خاطره ای دوردست از ملاقاتی عاشقانه را از خاطر برده است و تنها
میز و نسیم و نور
یاد عشقی از یادرفته را در ذهن فرتوتش تداعی می کند
۳ نظر:
یاد کافه بالکن دارهای خیابون استقلال تو استانبول نمیندازه احیانا :))؟
چه خوب گفتی درباره ایرانشهر. ضمنا من همون سایه روشن سابقم. بعد از زندان شدم سین جیم بس که سین جیم شدم.
کا؟
ارسال یک نظر