۱۱ آبان ۱۳۹۱

و مثل همیشه ملت در صحنه فقط نگاه می کردند

دختره از ماشین پارک کرده اومده بیرون ، پشت سرش صدای شکستن شنیده، برگشته دیده یه مرده داره با آچار شیشه بغل ماشین را می شکنه، رفته پشت یقه اش را گرفته که :آقا داری چیکار میکنی؟
دزده برگشته آچار را خوابونده توی بازوی دختره و فرار کرده
حالا اومده  مانتو پاره اش را بدوزم 
امنیت  درسطح خیابانهای مرکزی پایتخت هم  مرا به یاد آن زن یهودی و مسافرت تا عراق و خلخال هایش می اندازد

۳ نظر:

Pardis گفت...

خیلی وحشتناک بود. میتونم حدس بزنم اگر هم کسی آن اطراف بوده، بی تفاوت بوده!!!
۸ سال پیش تو خیابون منو زمین زدن که کیف و گوشی ازم بدزدند... چند مرد آن طرف تر فقط نگاه کردند! بی تفاوتیشون نفرت انگیز بود...

(راستی الا و گیسو از راهنمایی دیروز ممنون.)

Pardis گفت...

حالا که کامنت گذاشتم دیدم در موضوع از بی تفاوتی نوشتی..... حدسم درست بود!!!!

ناشناس گفت...

سلام
حرفهایت فوق العاده است به کارات ادامه بده گیس طلا

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...