۱۹ شهریور ۱۳۸۵
ترس از درگیری باعث می شود که کوتاه بیایم. تهیه کننده گفته بود که از طرحهای من خوشش نیامده واز من خواست که پول را پس دهم منهم از ترس قبول کردم تمام دیشب در تختخواب غلت می زدم و فکر می کردم که توان رو در رویی را دارم و یا پول را بدهم و بی خیال شوم سرانجام امروز گفتم که پول را نمی دهم و به محض اینکه ان را بر زبان اوردم چنان احساس سبکی و رضایت وجودم را گرفت ..البته از ترسم تلفن را قطع کردم!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر