۶ مهر ۱۳۸۶

داراباد

دیشب رفتم دارآباد...کیسه خواب برداشته بودم که شب اونجا بخوابیم و صبح ادامه بدیم.تجریش قرارداشتیم و دو نفر از بچه ها همونجا ما را دیدن وتصمیم به همراهی با ما را گرفتند.

زیر نور مهتاب بالا رفتیم تا به اتاقک رشید رسیدیم که محیط بان همانجا ست و وسایل را پهن کردیم که بخوابیم که با قیافه حیرتزده چهار تا از بچه ها روبرو شدیم(از جمله اون دو تا کا از خیابون بلند کرده بودیم)اونا اصلا از ماجرای خوابیدن خبر نداشتن...نه کیسه خواب و نه پتو ..حتی یکشیون که بلوز استین کوتاه پوشیده بود...

ما در اوج بی انصافی به دورن کیسه خوابهایمان رفتیم و تازه لحاف بزرگی که رشید آقا هم داد روی کیسه خوابها کشیدیم و منتظر شدیم که آنها رفع مزاحمت کنن

یکی از پسر ها می گفت:نامردا حد اقل راه برگشتو نشونمون بدید!

اون یکی به محمد می گفت : تو غلط کردی منو تو تجریش دیدی!!

رشید هم دلداریشون می داد که: از همین دره برید پایین سگاش هار نیستند!!!

یکی شون در لحظه اخر متوجه شد که کیسه خواب من مال اونه (سفر قبل ازش قرض گرفته بودم هنوز پس نداده بودم) داد می زد: من همین الان کیسه خوابمو لازم دارم..فردا می خوام برم کوه...

انقدر قیافشون طفلکی بود که بعد از رفتنشون مدتها تو کیسه خوابها می خندیدیم...دو نصف شب ،سرگردان توی کوره راههای دار آباد...با صندل و پیراهن استین کوتاه...یکشیون در موقع رفتن میگفت :لااقل سیگار بدید بکشیم گرم بشیم...

صبح که پاشدیم در میان گلهای سفید وصورتی که رشید اطراف اتاقکش کاشته...متوجه شدیم که پسر ها حتی خوردنی هایی که خریده بودند را برای ما گذاشتند...بدون ذره ای عذاب وجدان با چایی اقا رشید همه را خوردیم و رفتیم بالا...

نمی دونم الان رسیدن تجریش یا ...اون طرف داراباد به کجا می رسه؟...

۵ نظر:

ناشناس گفت...

پیش رشید آقا که داراباد نیست اول داراباده

ناشناس گفت...

خسته نباشي
پس اين بود طبيعت نورديهات
تا پيش رشيد آقا كه تاكسي خطي داره تازه اتوبوس هم ميره

گیس طلا گفت...

شما دو تا دوست گیج من یکباره دیگه این پستو بخونید
صبح از پیش رشید رفتیم بالا
واضح بود...بالاااااااااااااااا

ناشناس گفت...

هااااااا
بالاااااااا
از كجا ؟
از سر و كوله آقا رشيد؟
اول پستت نوشتي ؛ ديشب رفتم دارآباد
شب هم كه اونجا خوابيدين
قبل از ظهر هم كه خبرشو تو وبلاگ نوشتي
ببخشيد پس كي رفتين بالاااااااا؟
البته كوه نوردي در خواب هم از ورزشهاي جديده
آبجي غلاف كن؛ با شرلوك هولمز طرفي

ناشناس گفت...

ببخشيد ؛ تصحيح ميكنم؛ پست قبليت يادم رفت كه به شرلوك هولمرز نظر سوء داري
با خانم مارپل طرفي؛ اينطوري بهتره

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...