امروز رفتم به استادم بابت مرگ یکی از افراد خانواده اش تسلیت بگم .آخرش صحنه این بود که من آبغوره می گرفتم اونم دلداری ام می داد.
۱۴ تیر ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
چهل عدد مقدسی در اساطیر ایران است. اهورمزدا آسمان را در 40 روز می سازد. چهل تعداد روزهای ناپدیدی هفت ستاره خوشه پروین است. در بابل بر یکدور...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
تولدم مبارک
۱۳ نظر:
وای گیس طلا من و مامانم هم همینطوریم، یه بار مامانم ختم رفته بود کلی دلش سوخته بود که هیچ کس از رفتن متوفی ناراحت نیست و گریه نمیکنه، اومد خونه با چشمای سرخابی، متوفی ۱۰۰ سالش بود!!!!
زندگب همینه دیگه کاریش نمی شه کرد
به اين دقت كرده ايد كه كساني كه بيشتر مي خندانند بيشتر چشم پر اشك دارند؟؟؟
آخی
روحش شاد
ولی خندم گیریفت خوو:دی
قطعا" من اگه همون لحظه رد میشدم باهات زار میزدم! من چشم اشکی که ببینم گریه ام میگیره.
خیلی دوست دارم گیس طلا جون
میشه یه لیست از وبلاگهایی رو که میخونی و دوست داری بذاری تا بقیه هم استفاده کنند؟؟؟؟
خوندن مطلب این لینک رو از دست نده استادhttp://www.hamshahrimags.com/NSite/FullStory/News/Default.aspx?Id=937
اااااااا مامان منم همین جور شد : چن ماه پیش پدر شوهر خاله م فوت کرد . مامانم زنگ زدن تسلیت بگن ... تا شروع کردن به صحبت ، گریه و ... اون وخ شوهر خاله م ساکت پشت خط فقط گوش میداد... مونده بود چی بگه !
اين كه خوبه! من خيلي شيك بعد از مقدمات گفتم: استاد واقعاً تبريك ميگم!!
راستشو بگو براي حسين خودت كه گريه نمي كردي؟
احتملو جو گير نشدي بلكه دلت سوخته و واقعا" گريه كرده اي !
اومدم ببوسمت و بگم من هميشه ميام پيشت گيس طلام ...
چقدر تو نازي آخههههه.
ارسال یک نظر