۲۱ شهریور ۱۳۹۱

ولی می میره ...ولی می ره

گیس های دوتا از گلدونام خیلی بلند شده بود و افتاده بودن رو زمین  و می رفت زیر دست و پا
امروز موهای هر دوتا رو کوتاه کردم و با  گیسهاشون یک گلدون واسه خودم یکی واسه مادرک درست کردم
دارم فکر می کنم کاش آدمها هم همینطور بودن
می شد دوباره گذاشتشون تو آب تا دوباره ریشه بزنن
دوباره برگ بدن و جوونه بزنن و قد بکشن
اون وقت, وقتی یکی داره پیر می شه و تو می ترسی که بمیره
یا داره می ره یه سفر دور و درازی که دیگه برگشتی شاید نداشته باشه 
تو یه طره از گیسشو می ذاشتی تو گلدون
بعد از یه مدت دوباره داشتیش
  همونی که از دستت رفته بود

۷ نظر:

ناشناس گفت...

daghighan

ارماییل گفت...

به تن ِامیدت هر نوع لباس و پوششی که بخوای میدی و این زیباست. ذهن سبزی داری . مدام ریشه میکنه. آب و خاک خوب نباشه از یه جای دیگه سبز میشه .

Pardis گفت...

گیسو جان گاهی باید دور بود، دلتنگ بود، تا قدر آدمها رو دونست.... دوری تلخ هست اما فکر دیدار دوباره شیرین.... منظورم این نیست که دوری خوبه، اصلا ... بلکه دوری، دلتنگی، و طعم تلخ اون جزئی از طبیعت هست ... گاهی آدمها توی دوری ها بزرگ میشن و قد میکشن... هر چند این بزرگ شدن به قیمت تلخی باشه!

Mohammad Hakimi گفت...

گیس طلا چطور میشه بهت ایمیل زد؟!
تو وبلاگت و Plus اثری از ایمیلت ندیدم!

ناشناس گفت...

bachehay adam mishan hamoon shakhe ke javooneh mizaneh az tane adami :)

Unknown گفت...

الهییییییییییی<3<3<3<3
اینو عالی گفتی

باران گفت...

وای که چقدر به این ماجرا فکر کردم گیس طلا چقدررر

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...