رها و خواهرك دو ساعته دارن به اسم يه شاعر مي خندن، هي تلفظ مي كنن اسمشو بعد هي مي خندن
، اون وقت چوب كبريت تو گوش يكيشون شكسته(اينقد مي خندن ،نفهميدم كدوم يكي) بعد هي دارن شعرهايي را مي خوانند كه احتمالا شاعر مورد نظر درباره اين واقعه خواهد سرود!
خب اين دو تا تعطيل ، من نمي فهمم چرا من دارم اينقد به اين گلواژه هايشان مي خندم تازه واسه شما هم تعريف مي كنم!
۵ نظر:
چوب كبريت براي نظافت گوش ؟ !
نه بابا معلوم نيست چي كار كردن كه ، گويا داشته موهاشو پس مي زده !!!
چوب کبریت برای پس زدن مو ؟!
ma ke nafahmidim chi goftin? alaan in faghat yek gozaresh az haal e shoma bud? ya yek gozaresh az tanhaii;)
ماهور :)))) همون اولي
بابا داشته موهاشو پس مي زده كبريت تو دستش بود، گير كرده به موهاش رفته تو گوشش ، اينقدر احمقانه هست كه بشه درباره اش شعر گفت
ارسال یک نظر