۱۰ فروردین ۱۳۹۷

شبهاي كرمان

از مجموعه گنجعلیخان بیرون اومدم و رفتم مقبره مشتاقعلیشاه را دیدم، معماری خاصی نداشت و متروک هم شده بود ، یک روحانی هم اونجا نشسته بودم و به سوالات شرعی جواب می داد
من به دوست کرماني ام زنگ زدم تا شب را با هم بگذرانیم و منتظرش شدم، یک خانم تنها با شال قرمز سر میدون جالب نبود، اومدم نشستم کنار روحاني و چون سوال شرعی نداشتم، براش توضیح دادم که این پیچکها درختهاي کاج را می کشد او هم سعی می کرد که نگاهش به نامحرم نیفتد و سرش را پایین می انداخت و حالا لاکهای قرمز پایم اون پایین ایجاد اختلال تصویری می کرد
خلاصه وضعیت گروتسکی بود تا دوستان آمدند و رفتيم خيابون امام براي خريد لوازم پلاستيكي ظرف و ظروف براي سفر
مسجدي آنجا بود با دري آهني و قديمي با نقش دو فرشته با موهاي پچان و مشعلي در دست
از زيبايي كار و مهري بودن آن حيرت كردم
جالبه شعر بالاي سر در هم كلمات مهري داشت
كلا اگر كسي حوصله كند قطعا در كرمان فراوان ردپاي ميتراييسم را مي بيند 
بعد دوستان مرا به خانه قاجاری زیبایی بردند به نام کیسخرو که خالا اقامتگاه بومگردی مانندی شده بود و شربت زعفرانی خوردم خدا به بهانه دستشويي رفتم داخل ساختمون و فواره اي سنكي داخل اشبزخونه فعلي ديدم اين حضور اب در معماري ايران ، اخ كه چه بگويم برايتان از اين عشقولانه اب و خاك در دوران باستان
براي شستشو در رودخانه آب را به بيرون رودخانه هدايت مي كردند تا الوده نشود ، اب دهان در اب نمي انداختند، قطره اي را هدر نمي دادند، آب كه در خانه مي گشت بقيه ان به زمينهاي كشاورزي هدايت مي شد، آ ب مقدس بود ، كلمات آبادي،آباداني همه نشاندهنده اين رابطه مقدس است 
رابطه اب با خدايان باستاني ايران و الهه ها خود داستان جذاب ديگري  است، آناهيتا نگهبان رودخانه ها و درياها ، سوار بر ارابه اي بوده كه چهار اسب به نام هاي باران ،ابر، باد و برف آ را مي راندند 
خلاصه در  اين ساختمان عکسهای از بناهای قدیمی کرمان بر در و دیوار بودند که حالا نیستند و چقدر دلم می خواست دیده بودمشان
بعدش راه افتادیم کرمان گردی و در شب خیابانها به دلیل چراغها زیباتر شده بودند و اسامی خارجی مغازه ها و موزیک باعث شده بود من مدام اصرار کنم اینجا کرمان نیست، نیویورک است 
بعد از کلی دور دور کردن و خندیدن من به بستنی طلاب مشهد در نزدیکی رزلند  حضور خیابانی ب نام امام جمعه روحمان را شاد کرد
برای شام به رستوران سوفیا رفتیم ، خیلی با صفا بود بخش پشت بومش و غذاها هم خوشمزه با قیمت مناسب
دکور جالبی هم داشت
با شكمي در حال انفجار و لبي خندان به خانه برگشتيم

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...